سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/10/13 | 3:7 صبح | نویسنده : ابراهیم کاویانی

روستای تخماقلو

تخماقلو

تخماقلو، روستایی از توابع بخش بویین و میاندشت شهرستان فریدن در استان اصفهان ... جستارهای وابسته : فهرست روستاهای شهرستان فریدن فهرست روستاهای ...
از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

مختصات: 33°11′42″ شمالی 50°7′42″ شرقی[1]

تخماقلو
اطلاعات کلی
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان اصفهان
شهرستان فریدن
بخش بخش بویین و میاندشت
دهستان کرچمبوشمالی
مردم
جمعیت 533 نفر

تخماقلو، روستایی از توابع بخش بویین و میاندشت شهرستان فریدن در استان اصفهان ایران است.

جمعیت

این روستا در دهستان کرچمبوشمالی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385، جمعیت آن 533 نفر (129خانوار) بوده‌است.

جستارهای وابسته

منابع

«نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385». درگاه ملی آمار ایران. بایگانی‌شده از نسخه? اصلی در 1 ژانویه 2013. بازبینی‌شده در 1 ژانویه 2013.

<** ادامه مطلب... **>

ستاری در باره زبان مردمان نخستین فریدن

سلسله های تاریخی اقوامی که بر پهنه ایران زمین حکم رانده اند را همه میدانیم و نیز میدانیم که 150 سال است که در تاریخ ایران زمین سلسله هایی چون هخامنشیها، اشکانیها یا پارتها، مادها، مانناها، ایلامیها، سومریها، کاسسیها، گوتتیها و غیره و غیره که هرگز در تاریخ مکتوب این سرزمین نشانی از آنها نبود، وارد گود تاریخ شده اند و دارند نقش خود را راست یا دروغ، کمرنگ یا پررنگ، بازی می کنند. منِ تماشاچی، به این صحنه پردازیهای نه چندان ماهرانه، به دیدی نقادانه می نگرم و یافته های خویش را برای کسانی که فرصت دیدن این تیاتر رنگارنگ و گاه بدلی را ندارند مینگارم تا آنگاه که پرده برافتد و تاریخ ما از زاویه ای دیگر کاویده شود آنگونه که به مرام علم نزدیکتر باشد تا به صوابدید صاحبان قدرت. لذا تا آن گاهان، ما را که اهل کندوکاو درجه n ام ایم، چاره ای نیست جز توصل به صحنه سازیهای تاریخ سازان این مملکت که اکثر مغربی اند و گاهی گریزی به کاتبان بی ادعای سیاهه های شرقی خودمان از قبل از 150 سال اخیر.

با این مقدمه کوتاه می پردازیم به نکاتی که در بررسی زبانهای مردم غرب ایران در ازمنه قدیم، باید به آنها توجه کرد. نکاتی که گاه چنان اهمیت دارند که می توان گفت بدون در نظر گرفتن آنها، هر گونه بررسی علمی بی نتیجه است و در نظر گرفتن برخی دیگر چالشها، بحث ها و کاوشهای دیگری را به دست خواهد داد. در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

نکته اول:

در کتاب زبان اوستایی نوشته سوکولوف، ترجمه خانم دکتر رقیه بهزادی ص 8، چنین می خوانیم: « از انواع زبانهای ایرانی بعضاً هیچ اطلاعی در دست نیست و از برخی دیگر (زبانهای مادی و سکایی) فقط اسامی خاص و اسامی محلها و لغاتی که به دیگر زبانها وام داده اند، باقی مانده است. تنها دو زبان اند که توسط سندها و بونچاقهای باقی مانده به آن زبانها به دست ما رسیده اند: فارسی باستان و اوستایی.» به دیگر سخن، ما از سایر زبانهای هندواروپایی به غیر از دو زبان فوق جز چند اسم محل و اسامی خاص و لغات وام داده شده به دیگر زبانها، هیچ مدرکی نداریم.

نکته دوم:

باستانشناسان بر این عقیده تقریباً متفق القول اند که زبان ایلامیها و اکثر اقوامی که قبل از آریاییها در نواحی غرب و جنوب غرب ایران ساکن بوده اند از نوع التصاقی[1] بوده است و م. دیاکونوف باستانشناس روسی در کتاب «تاریخ ماد» لغاتی چند از زبان آنها آورده است که برای نمونه به آنها اشاره می شود:

1- Kik به معنی آسمان که در زبان ترکی آسمان را گؤگ (Gög) می گویند؛ همان کلمه ای که سلسله کیانیان شاهنامه به دلیل مسافرت هوایی آقای کیکاووس شاه با عقابانش؛ در تاریخ افسانه مانند خودی به آن معروف شده اند[2].

2- kutu به معنی اسب، که در ترکی فریدن کلمه Qoduq به معنی کره الاغ و کره اسب را داریم.

3- Dudu به معنی کوچک[3]، که در ترکی فریدن کلمه Jujuq به معنی توله حیوانات و در ترکی ادبی Çocuk را داریم به معنی بچه به طور عام.

4- Kun به معنی خورشید که در ترکی Gün را داریم به همان معنا.[4]

حالا تعجب خواهید کرد اگر ببینید در ویکیپدیا زبان ایلامیها را دراویدی قید کرده باشند با اینهمه فاصله مکانی از شبه قاره هند تا غرب ایران و اینهمه نزدیکی سایر زبانهای التصاقی از جمله زبان مردمانی که در این مجدوده دارند زندگی می کنند؛ که البته اگر زبان دراویدی هم به این اندازه به زبان اخیراً خوانده شده ایلامی شبیه باشد، باید به ویکیپدیا حق بدهیم از انتخاب جرجیس از میان پیغامبران![5]

نکته سوم:

در ادبیات حماسی فارسی (چه قبل از اسلام و چه بعد از آن)[6] تنها قومی که در برابر ایرانیها در کشاکش تصاحب قدرت، سرزمین و خاک است، ترکان اند[7]. مسعود میرزا ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان در کتابش تاریخ مسعودی به این نکته تاریخی - افسانه ای اینگونه اشاره می کند:« حقیقتاً ایران از سیستان شروع می شود، کرمان و فارس و اصفهان و عربستان ایران و حدود لرستان و کردستان که پادشاهان عجم در اینجاها بسیار زیسته اند، گرچه جاهایی که بعضی از آنها حکمرانی کرده اند تا سرزمینهایی غریب و دور بوده است که گفتنش در اینجا لزومی ندارد»[8] و مابقی را به افراسیاب سپرده یا به دیوان که رستم دستان و پادشاهان کیانی قرنها با آنها دست و پنجه نرم می کرده اند و البته زمان ظل السلطان هنوز بسیاری از تحقیقات باستانشناسی انجام نشده بود و التصاقی بودن زبان به گِل نشسته ایلامیهای باستان در الواح تخت جمشید مکشوف.

نکته چهارم:

به گفته هرودوت قوم ماد شش طایفه بوده اند: بوسائه، پارتاکن، ستروخات، آریزانت، بودی و مغ. دیاکونوف طایفه پارتاکن را به اردکان نسبت داده و در کتابش تاریخ ماد در خصوص این موضوع نوشته است که آنها همگی آریایی بوده اند و احتمالاً طایفه های غیرآریایی در بین آنها وجود داشته است. به نظر می رسد طایفه پارتاکن ماد به فریدن بیشتر مربوط باشد تا به اردکان و اینکه بیشتر مادها التصاقی زبان بوده باشند تا آریایی. در اینجا به اسامی روستاهای فریدن و اطراف نگاهی می اندازیم و از این نکته نیز می گذریم. این اسامی گاهی با اسامی اقوام قبل از مادها و پارتها[9] نیز پیوستگی می یابند.

1- پارت(قوم پارت)> پارتی کن> پارتی کنت(روستای پارتیها) > تیکن(روستایی در گلپایگان)/ بادگان (روستایی در فریدن)/ گلپایگان> جرفادقان> گُرپادگان.

2- بودی (طایفه ای از مادها)> بودی کن(روستای بودیها)> بادگان و گُربادگان.

3- بودی کن> گُربودی کن ( گُر[10] فراوانی را می رساند یعنی با جمعیت انبوه تر)> بادگان بزرگ

4- بوسائه (طایفه ای از مادها) >بوسائه آن (بوسائه ها، مردمان بوسائه) > بسینان[11]( روستایی در غرب فریدن در همسایگی تخماقلو در منطقه کرچمبو.

5- قوتتی (قومی التصاقی زبان که قبل از مادها در این مناطق زندگی می کرده اند.) > قوتتی کن > قودیگن> قادیگان> آدگان (روستایی در فریدن)

6- هورری ( قوم التصاقی زبان دیگری که قبل از مادها در این نواحی بوده اند.) > هوره (روستایی در اطراف سامان شهر شاعر معروف عمان سامانی).

7- پارتاکن> پردنگان (روستایی در چهارمحال).

8- مغ> مغان (مغها) و روستای مغان در فریدن (که البته می تواند رگ و ریشه آذربایجانی هم داشته باشد با دشت مغان و ایل شاهسونش و اشتراکات تاریخی بسیاری از مردم فریدن با ساکنان آذربایجان و آناتولی)

9- هارپاک/آراتتا/ ارتته/ آرتی (نام فرمانده یا فرماندهانی از مادها) > آرتیکنت> آرتیگان (روستایی در فریدن).

10- سپیتامه ( داماد آستیاک آخرین پادشاه ماد) > سپیتامه کنت> سفتگان (روستایی در فریدن).

11- هورری/قوتتی (از طایفه های التصاقی زبان قبل از مادها) > هورری کن/قوتتی کن > هوریگان/قویگان > خویگان (روستایی در فریدن).[12]

در این مناطق به اسامی روستاها و شهرهایی که پسوند «گان» دارند بسیار برمی خوریم. در خصوص این پسوند، نزدیکترین لغتی که می شود به آن استناد کرد لغت کنت ترکی است به معنی روستا (در ترکی ایران) و شهر (در ترکی ترکیه).

ابوریحان در «التفهیم» Khanda را سانسکریت دانسته است و آنرا جا، مکان، سمت، طرف و ناحیه معنا کرده است. با این کلمه یا متشابه آن در زبان فارسی بسیار کم برخورد می کنیم در حالیکه در تمام لهجه های ترکی از آسیا تا اروپا واژه کنت یا کند از واژه های معتبر و شناخته شده و مورد استفاده این زبان است با همان معنای اشاره شده و این یکدستی و همسانی و وسعت گسترش چنین متبادر می سازد که یا این کلمه از زبان ترکی به سانسکریت رفته، یا اینکه در زمان توسعه دین بودا در آسیای میانه، این کلمه از سانسکریت به سایر زبانها از جمله سغدی، فارسی و ترکی منتقل گشته است و به صورتی غیرطبیعی و برخلاف زبانهای دیگر در ترکی وارد حوزه نامگذاری شهرها و روستاها شده و دوام و قوام پیدا کرده است؛ در حالیکه برای اسامی روستاها و شهرها در زبانهای هند و اروپایی معمولا از لغات دیگر نظیر پور، گراد یا کرت استفاده شده است.[13]

نکته پنجم:

بزرگترین گروههای قومی که در ایران غربی زندگی می کنند و از همه بیشتر خودشان را وارث ایلامیان می دانند، بختیاریها و کهکیویه ایها هستند که بسیاری از قوم شناسان آنان را از منظر ریخت و قیافه، جزو اقوام اورال-آلتایی و آسیایی به حساب می آورند. این گروه قومی دارای قدی نسبتاً کوتاه، شانه هایی پهن و بدنی قدرتمند هستند و از نظر ظاهری شبیه ترین قوم به اقوام اورال – آلتایی در ایران می باشند که زبانشان آسیایی نیست.[14]


[1] - زبانهای التصاقی بنا به تعریف زبانهایی هستند که پسوندی اند و معانی و مقاصد گوناگون با افزودن یک پسوند به بن کلمه ساخته می شوند. مهم ترین زبان در این گروه ترکی است با پراکندگی بسیار فراوان و سایر زبانهای این گروه شامل فنلاندی، مجاری، باسکی، مغولی و دراویدیهای هند و .... می باشند که البته از میان اینها زبان ترکی را زبانشناسان به دلیل تعلق به این گروه زبانی، علی رغم داشتن متکلم فراوان ایرانی، جزو زبانهای ایرانی به شمار نمی آورند.

[2] - در شاهنامه این قصه به زیبایی پرداخته شده است؛ در هفته نامه امید زنجان در مقاله ای با عنوان «اوستا به زبان آذربایجانی است یا...» برای اولین بار به این ارتباط لغوی اشاره شده است.

[3] - به این کلمه در اسامی نوزادان حیوانات مختلف، بسیار برمی خوریم. از زبان داریوش... نوشته هاید ماری کُخ، ترجمه فارسی، پاورقی ص 65 . (در توصیف متون ایلامی الواح یافت شده در زیرزمینهای تخت جمشید.)

[4] - سالها پیش کتابی خواندم از خانم نادره بدیعی با عنوان فرهنگ واژه های فارسی در زبان اویغوری چین؛ در آن فرهنگنامه واژه هایی مانند قارابورا، آق دوبگ، بایلیق آتا، آقا، قول یویوش اوی، بگلیگ، بزک، تیرناق، چؤل، بای، توپ و واژه های بسیاری را فارسی شمرده بود و تقریباً برای ترکان بیچاره اویغوری واژه ای باقی نگذاشته بود که بگویند این هم یک واژه از زبان ما که ذره ای اصالت دارد.

[5] - بسیاری از محققان غربی نقش پررنگ ترکان در تاریخ دنیا را عمداً کمرنگ جلوه می دهند و حتی گاهی سعی در محو کردن آن دارند. علت این گونه حرکتها و نادیده انگاریها را می توان در قرنها تلاش اقوام مهاجم آسیایی بالاخص ترکان و به ویژه آخرین آنها امپراتوری عثمانی در تصاحب اروپا دانست که در این آخری چون ترکها با ایدئولوژی اسلام وارد خاک اروپا شدند با عکس العمل شدیدی مواجه شدند که مثلاً با عکس العمل زمان ورود بلغارها، مجارها و یا فین ها و یا حتی با زمان آتیلا بسیار متفاوت بود. آنها بدون ایدئولوژی آمده بودند ولو با زور و لذا جزو ملتهای اروپایی در اروپای مسیحی حل شدند و این جذب و همسان شدن ایدئولوژیک چنان روی برخی از آنها تاثیرگذار بود که ملتی همچون بلغارها زبان مادری ترکیشان را فراموش کردند. از سوی دیگر، در قرون متمادی گذشته، سلسله های ترکنژاد بسیاری در فرمانروایی شبه قاره هند ظاهر شدند که بعید نیست دراویدیها نیز از متقدمان این گروهها باشند.

[6]- منابع قصه های شاهنامه مربوط به قبل از اسلام است؛ لذا این افسانه ها اشاره به واقعیت های زمانهای بسیار دور دارند که بسیاری همچون بنیاد نیشابور تلاش کرده اند که تمام واقعیات نمایان این افسانه ها را به نام آریاییها، تصاحب کنند. نگاه کنید به کتابهای منتشره توسط این بنیاد. خوشبینانه ترین تفاسیر مربوط به این افسانه ها می گوید جناب فردوسی و آن حامی میهن پرستش آن حکایات قدیمی را با توجه به واقعیات زمان خودشان که ترکها با ایرانیها می جنگیده اند قلب کرده اند و متوجه نبوده اند جناب فردوسی یا این مفسران که به قول ریچارد فرای اقوام ترک حتی از دوره پیش از اسلام دیگر در ماوراالنهر بیگانه نبودند (ص61 بخارا، دستاورد قرون وسطی؛ ترجمه محمود محمودی) که چهارصد سال بعد در زمان فردوسی به یک باره به عنوان دشمن و ضدمیهن برکشیده شوند. ریچارد فرای با نگاهی واقع بینانه تر ادامه میدهد که نفوذ تدریجی ترکها (در خاورمیانه) احتمال می رود که در همه ادوار وجود داشته است.

[7] -دکتر قدمعلی صرامی در کتاب ارزشمند از رنگ گل تا رنج خار اشاره می کند که بیش از هشتاد درصد جنگهای شاهنامه با ترکان است که رستم در اکثریت این جنگها و خیلی از جنگهای دیگر حضور دارد، به بیان دیگر عمر رستم، افراسیاب و کیخسرو و برخی دیگر از شخصیتهای شاهنامه از حساب بیرون شده ( البته اکثریت بیست درصد باقیمانده جنگها نیز با دیوان است که به قول پرفسور زهتابی در کتاب تاریخ دیرین ترکان ایران، همان ایلامیها و سایر اقوام التصاقی زبان اند که سواد را به ایرانیان یاد دادند به استناد شاهنامه و همه اسناد تاریخی موجود ).

[8] - تاریخ مسعودی؛ ص178.

[9] - کتاب دررالتیجان فی تاریخ بنی الاشکان نوشته شده در دوران قاجار با استدلالاتی منطقی اشکانیان و پارتها (و سکاها) را که بر سر وجود یا عدم این سلسله و نیز ایرانی بودن یا نبودن آنها هنوز بحثهایی وجود دارد، در سلک ترکان به حساب آورده است. به این کتاب در منابع تاریخی رسمی کمتر اشاره می شود.

[10] - گُر علاوه بر استفاده در گُر گرفتن آتش در صفحات فریدن به صورت گُرّان و گُرّ و گُرّ استفاده می شود به عنوان قید فراوانی. در لهجه گلپایگان لغات ترکی زیادی موجود است به عنوان مثال: تازه گلمیش> تازه به دوران رسیده، ارخ> پشت، ستون فقرات، قزقون> قازغان> قازان/ قازانچا> دیگ و دیگچه، سول> ناودان، دَل> آدم ولگرد، قره به قره> کورس به کورس/ به حالت تعقیب کسی را یا چیزی را دنبال کردن، یاراق طشت> اسباب و اثاث داماد و .... که البته برخی ترکیبی اند و یک قسمت آن فارسی است. در زبان خوانساری هم برخی لغات ترکی نفوذ کرده مثل خاله قزی یعنی دخترخاله و....که به نظر من زبان خوانساری بسیار قدیمی و اصیلتر از زبان فارسی مرسوم است که با مراجعه به تاریخ میشود برایش تاریخ تولد پیداکرد.

[11] - الف ونون که هم اکنون جزو ادوات جمع زبان فارسی است، در قدیم از ادوات جمع زبانهای التصاقی بوده است. این علامت جمع تنها در کلمه اوغلان ترکی باقی مانده که از آن به صورت مفهوم مفرد اسثفاده می شود یعنی پسر و نه پسران.

[12] - همه نقاط اشاره شده به غیر از گلپایگان و خویگان به زبان ترکی صحبت می کنند.

[13] - نگاه کنید به مقاله " گان اکی نین هانگی دیله منسوب اولدوغو و ..." ،هفته نامه امید زنجان، شماره های 329 و 330 ، حسین مسلمی؛ در نامگذاری اسامی بسیاری از شهرها در ترکی این واژه را می بینیم: یارکند، تاشکند، سمرقند، تازه کند، سراسکند و .... در فارسی و هندی: بمپور، کالپور، راجپور، نیشابور، جندی شاپور و .... و در سایر زبانهای هندو اروپایی: لنینگراد، ولگوگراد، ملازگرد، سینگرد(ارمنیان فریدن)، آشگرد(ارمنیان فریدن)، نماگرد(ارمنیان فریدن) .زرنه(ارمنیان بویین میاندشت)و....، در این میان باید دید پسوند «گان» از اینهمه به کدام واژه شبیه تر است و با سایر عناصر تاریخی همخوانی بیشتری دارد.

[14] - در مقاله ای دیگر که به ترکی نگاشته شده، به برخی تشابهات زبان بختیاریها با زبان ترکی پرداخته شده است.




  • paper | مای بی اف | ماه دامین